این کاری بی‌وقفه است، کار خلّاقیت. تمام فکر و ذکر یک رهرو از دم صبح تا آخرین نفس شب، باید به کار خلقت باشد. تمام فکر و ذکر آنکس که می‌خواهد زنده باشد باید از خلق کنده و به خلقت افکنده شود؛ خلق‌کردن.


 هر روز باید چیزی نو از درون جان برون افکنده شود. چیزی شفاف، چیزی بامعنا، صادقانه و حقیقی، چیزی از سر مهر و بدون کوچکترین نفع شخصی. حتّی اگر تمام عالم به راه نفع شخصی می‌رود، یک رهروی حقیقی آن طلا، آن نفع‌ها و آن مال‌ها، همه را به خاک بدل می‌کند -چنین کیمیاگری حقیقی- و بر خاک می‌نشیند و چشم می‌بندد، تا گوهر حقیقی را از درون خویش بشکفاند. سالک، طلای انسان خاکستر می‌کند و به باد می‌دهد و مس درون خویش زر می‌کند. این کیمیاگری حقیقی‌ست، نه کار احمقان که خاک زر می‌کنند.


بالاترین مهر است ساختن. در حقیقت، در درون خویش دیدن و از درون به بیرون انداختن. گوشها باید بر معلّمین دروغین بسته شود و چشمها بر صحنه‌های انسانی. تنها سخن حق باید شنیده شود و دست حق باید به کار شود، و دل حق و زبان حق. راه رهروی عاشق از میان خلق می‌گذرد، به خلوت می‌رسد و از خلوت به خدا بالا می‌کشد، و  آنگاه چون به میان خلق بازمی‌گردد، تنها خدا می‌بیند، خلقت خدا می‌کند و به خلق خدا بازمی‌گرداند.


حلمی | کتاب لامکان


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مجمع خیرین مدرسه ساز ابهر يو وي uv نیلوفرانه پرشین هالیدی- دانلود آهنگ و فیلم و سریال موضوع پایان نامه ارشد معماری دانلود پاورپوینت های آماده با موضوعات مختلف آموزش ترفند Marie أَیْنَ الْأَنْجُمُ الزّاهِرَةُ...؟