گریزان‌اند از حقیقت، چون به صورت دل بسته‌اند. گریزان‌اند از کلام خوشان، چون به اندوهگینان و به عارفان ظلمت دل بسته‌اند. از خویش گریزان‌اند، زین سبب است این همه به دیگران آویخته.


از موسیقی گریزان‌اند، چون به نواهای کهنه دل بسته‌اند. موسیقی نویی‌ست. از هنر گریزان‌اند، چون هنرْ تغییر مدام است، و از تغییر گریزان‌اند، چون تغییرْ رسم بی‌رسمان است. بی‌رسمی، رسم جسوران است. صوفیان هوایند و هوشان بی‌هوست.


به خود می‌خوانم و از خود وا می‌کنم. مپندار که به اینجا آمدی به خود آمدی. از اینجا نیز رانده شدی تا باری از زندگی تحفه‌هایی از تجربه برای خویش به کف آری، و آنها همه به کف زندگی باز پس دهی. باز خوانده خواهی شد و باز رانده، به هزار و صدهزار بار، تا آن بار که به خدمت و به افتادگی قدم در پیش نهی، به معبد زندگی. 


حلمی | هنر و معنویت

خوانده و رانده | به معبد زندگی | هنر و معنویت | حلمی

موسیقی: Circassian Ensemble - Laparise


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

diselnaab Herthoel Stephen you dont know me ..:D من نی ام شاکی روایت میکنم... سرگردان در هستی Janna Maggie