رسته‌ام از کمال انسانی
از حروف قیل و قال انسانی
 
از جهات بی‌ثبات زوال
از جنوب و از شمال انسانی
 
چون که برجسته‌ام به قامت روح
باک نیستم از رجال انسانی
 
زحمت عمرها بسی بردم
تا که شد پاک سال انسانی
 
هر کسی ریسمان خود بافد
در پی اتّصال انسانی
 
من ولی غرّه‌ام به حالت خویش
غرقه در ارتحال انسانی
 
حلمیا چشم حال خود وا کن
بسته کن چشم و چال انسانی

رسته‌ام از کمال انسانی | غزلیات حلمی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اصفهان نيوز برکه ی نیلو kharidekhareji David مرکز پخش غیرممکن ها به ممکن شعرهای سورئالیست ((دکتر حسنعلی ترنج )) پکیج برقی درگاه تجارت با چین ریاضی یک سر گرمی است